مقاله ای در مورد جنگ های صلیبی
مطلب باران
فراتر از یک وبلاگ
نگارش در تاريخ 28 / 12 / 1391برچسب:, توسط mahdi

تعبیر «جنگ صلیبی‌» معادل واژه انگلیسی Crusade است كه خود از واژه اسپانیایی Cruzada (دارای نشانِ صلیب‌) برگرفته شده است؛ زیرا شركت‌‌كنندگان ‌مسیحی‌ در این‌ جنگ، ‌به ‌دستور پاپ ‌اوربانوس‌ دوم ‌(دوره ‌پاپی‌: 481ـ492/ 1088ـ1099)، منادی ‌این‌جنگ‌ها، بر روی‌ شانه ‌راست‌ لباس‌ یا زره ‌خود نشان ‌صلیب ‌می‌دوختند. واژه ‌Crusade در سده هجدهم میلادی ابداع شد كه‌ تاكنون‌ نیز به كار می‌رود. از نظر تاریخی‌، یك قرن بعد از شروع نخستین جنگ‌...

در سال ۱۰۹۵ م. جنگ‌های صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان آغاز شد.
جنگ‌های صلیبی به جنگ‌هایی گفته می‌شود که در آن، مسیحیان با مسلمانان طیّ چندین دوره برای به دست آوردن «بیت المقدّس» مبارزه کردند.
نخستین کسی که پرچم جنگ را برافراشت، مردی از افراد کلیسا بود، به نام ادمار دو لوپویی. جنگ‌های صلیبی هشت جنگ است که در جنگ اوّل و چهارم هیچ یک از پادشاهان اروپایی دخالت نداشتند و فقط نجبا و اصیل‌زادگان بودند که بر صلیبی‌ها فرمانروایی می‌کردند. غیر از جنگ اوّل در باقی جنگ‌ها مسیحیان از مسلمانان شکست خوردند.
در سال ۱۰۹۵ م. پاپ اوربانوس دوم همه مسیحیان اروپایی را مجبور کرد تا علیه ترکان مسلمان قیام کنند و شهر «اورشلیم» (بیت المقدّس) واقع در «فلسطین» را اشغال کنند. در همان سال، سپاه بزرگی مهیّا و رهسپار نخستین جنگ صلیبی گردید. عدّه زیادی از جنگجویان صلیبی در طول سفر خطرناک از «اروپا» تا «خاورمیانه» جان خود را از دست دادند. آنها که زنده ماندند در سال ۱۰۹۹ م. بیت المقدّس را تسخیر کردند. بین سال‌های ۱۰۹۹ م. تا ۱۲۵۰ م. شش جنگ صلیبی دیگر رخ داد؛ ولی در هیچ یک از آنها صلیبیون موفّقیتی به دست نیاوردند.
این جنگ‌ها به دعوت‌ مقامات‌ «كلیسای‌ كاتولیك رومی» و همراهی‌ و حمایت امپراتور «روم شرقی»‌، با اعلام هدف آزادسازی بیت المقدّس (اورشلیم‌) و زادگاه‌حضرت مسیح(ع) و دیگر معالم مسیحی در فلسطین از دست مسلمانان و ایجاد دولت‌های صلیبی در نقاط مختلف فلسطین صورت گرفت‌. جنگ‌های صلیبی مجموعاً هشت بار به وقوع‌ پیوست‌. اروپاییان دست یافتن به ثروت‌های عظیم شرق را مطمح‌ نظر داشتند و رسیدن به اهداف اقتصادی و اجتماعی نتایجی بسیار مهم و تأثیرات متقابل زیادی بر طرفین جنگ‌ داشت‌.

وجه تسمیه و مفهوم عبارت «جنگ صلیبی»
تعبیر «جنگ صلیبی‌» معادل واژه انگلیسی Crusade است كه خود از واژه اسپانیایی Cruzada (دارای نشانِ صلیب‌) برگرفته شده است؛ زیرا شركت‌‌كنندگان ‌مسیحی‌ در این‌ جنگ، ‌به ‌دستور پاپ ‌اوربانوس‌ دوم ‌(دوره ‌پاپی‌: 481ـ492/ 1088ـ1099)، منادی ‌این‌جنگ‌ها، بر روی‌ شانه ‌راست‌ لباس‌ یا زره ‌خود نشان ‌صلیب ‌می‌دوختند. واژه ‌Crusade در سده هجدهم میلادی ابداع شد كه‌ تاكنون‌ نیز به كار می‌رود. از نظر تاریخی‌، یك قرن بعد از شروع نخستین جنگ‌، در 596 ه‍‌..ق./ 1199 م. در زمان پاپ اینوكنتیوس سوم واژه لاتینی Crucesignati/ Crusesignati به معنای ‌«دارای ‌نشان‌ صلیب‌» پدیدار شد؛ ولی در آغاز این نبردها، مهاجمان، حُجّاج‌ نامیده می‌شدند، مورخّان غربی معاصرِ نخستین‌ جنگ صلیبی نیز اغلب از واژه‌هایی چون «سفر حج‌»، «حمله‌»، «سفر به‌ سرزمین مقدّس‌»، «جنگ مقدّس‌»، «حمله صلیب‌»، «حمله عمومی‌»، «طرح عیسی مسیح‌» استفاده كرده‌اند.
جنگ‌های امپراتور بیزانس‌، نیكفوروس فوكاس و جانشین‌ وی‌، یوحنّای اوّل، ملقّب به زیمیسكس (در عربی‌: ابن شِمِشقیق یا شمشقیق‌)، از معروف‌ترینِ این رویارویی‌ها بوده ‌است‌، برخی مورّخان‌، اكتشافات جغرافیایی غربیان و سپس فعّالیت‌های استعماری‌ آنها را استمرار همان جنگ‌ها می‌دانند. از این رو، نبردهای مسیحیان‌ بر ضدّ مسلمانان را در «اندلس»‌، صِقِلیه‌ (سیسیل‌) و جنوب «ایتالیا» در سده‌های چهارم ‌ـ نهم‌/ دهم ‌ـ پانزدهم كه از نظر كلیسا جنبه قداست داشتند و نیز جنگ‌های اروپاییان بر ضدّ دولت‌ عثمانی‌، هم‌دستی‌ آمریكا، «فرانسه‌»، «انگلستان‌» و ایتالیا بر ضدّ جهان عرب و مسلمانان‌، تجاوز نیروهای ایتالیا و فرانسه به «لیبی»، «الجزایر»، «تونس» و «مغرب‌» در قرن اخیر و تأسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین را تداوم جنگ‌های صلیبی می‌شمارند، جمله مشهور ژنرال انگلیسی‌، لرد النّبی، پس از شكست عثمانی در جنگ جهانی ‌اوّل‌، هنگامی‌كه در 1335 ه‍‌ .ش. /1917 م.
فاتحانه وارد قدس ‌شد، همین نظر را تأیید می‌كند، وی ‌گفت‌: اكنون جنگ‌های صلیبی به پایان رسید.
معمولاً مورّخان‌ معاصر، جنگ‌های صلیبی ‌را به هشت جنگ اصلی‌ و چند جنگ فرعی كم اهمّیت تقسیم می‌كنند، برخی‌ هم‌ معتقدند كه جریان حوادث به هم پیوسته بوده و بین جنگ‌ها مرزبندی دقیق‌ وجود نداشته‌ است، از این رو در تقسیمی كلّی‌تر، جنگ‌های صلیبی را شامل دو مرحله دانسته‌اند: یكی از سقوط‌ شهرهای‌ اسلامی‌ تا پیشروی صلیبیون به نزدیكی دروازه‌های «حلب» در 518 ه‍ .ش. / 1124 م. و دیگری‌، مرحله ‌ایستادگی ‌مسلمانان ‌تا راندن اشغالگران در 691 ه‍ .ش. / 1291 م. كه مرحله اخیر در چهار دوره صورت گرفت و به نام چهار شهر مشهور شد. برخی نیز جنگ‌های صلیبی را به‌ سه مرحله تقسیم كرده‌اند.

نگرش مسیحیان به مسلمانان طیّ جنگ‏های صلیبی‏

نویسندگان مسیحی سده‏های هشتم تا سیزدهم میلادی، تصویری مخدوش از اسلام ارائه كرده‏اند. از نظر آنها، اسلام، مذهبی غیر صادق، متمایل به بت‌پرستی و نوعی بدعت مسیحی محسوب می‏شد. آنان نه تنها نبوّت پیامبر اكرم(ص) را انكار كرده و او را ضدّ مسیح دانسته‏اند؛ بلكه ضعف‏های اخلاقی زیادی برای دین اسلام و پیامبرش بر شمرده‏اند، از جمله آنكه محمّد(ص) مطالب درستی از «عهد عتیق» و «عهد جدید» را در قرآن آورده؛ امّا پاره‏ای از بدعت‏ها، نظیر برخی از ویژگی‏های آیین مانویّت و نیز مطالبی از خود را بدان افزوده است.
گمان می‏رود ایجاد این تصویر مخدوش از اسلام، عمدتاً واكنش مسیحیان در برابر برتری فرهنگی مسلمانان، به ویژه در اندلس بوده باشد. در آن دوران، مسیحیان تصوّر می‏كردند كه نسبت به مسلمانان نه تنها از جنبه مذهبی، بلكه از نظر اخلاقی نیز برترند. در چشم مسیحیان حاضر در جنگ‏های صلیبی، مسلمانان جنگ‏جویان خشنی به نظر می‏آمدند، از این رو تمسخر و ذكر نقاط ضعف مسلمانان و اسلام در قالب ترسیم و تحریف دین اسلام مطرح شد.
حتّی در منصفانه‏ترین توصیف‏های قرون وسطایی از حیات حضرت محمّد(ص) نكات فراوانی مكتوم مانده‏اند. از این رو، توجّه مسیحیان در شناخت شخصیّت پیامبر(ص) متمركز بود. یوحنّای دمشقی و تئوفان معترف در میان مورّخان بیزانسی مطالبی را ارائه دادند؛ امّا ادامه جنگ‏های صلیبی مانع از اطّلاع رسانی مستمر می‏شد.
بدین ترتیب، مسیحیان سده دوازدهم میلادی بینش كافی از اسلام نداشتند. با فتح جزیره «ایبری» به دست صلیبیون و تماس نزدیك مسیحیان با مسلمانان، رهبران مسیحی به كسب اطّلاعات دقیق‏تر از مسلمانان پرداختند. در این زمینه پدر آلفونسو كتاب «گفت و شنود با اسلام» را نوشت؛ امّا در این باره پیتر معزّز Peter the Venerable رئیس «صومعه كلونی» با نوشتن ردیّه‏ای بر مطالب اسلام كه لازم می‏دید مسیحیان، آن مطالب را باطل بدانند، قدم جدّی‏تر را برداشت. روبركتونی نیز ترجمه‏ای از قرآن تهیه كرد. توماس آكویناس و پیتر معزّز به دنبال تغییر دیانت مسلمانان بودند، خصوصاً آنهایی كه تحت حاكمیّت مسیحیان اسپانیا قرار داشتند.
با گسترش اسلام در میان مسیحیان، برداشت مخدوش از اسلام بسیار كم‏رنگ شد و افرادی مانند پیتر معزّز، برداشت جدیدی از اسلام را در دیدگاه مسیحیان ارائه كردند. ادوارد گیبون نیز فصل پنجاهم كتاب «انحطاط و سقوط امپراتوری روم» را به بررسی مذهب اعراب، وصف عربستان قبل از ظهور اسلام، ظهور حضرت محمّد(ص) و نیز تعالیم، خصایص و شخصیّت ایشان تا وفات اختصاص داد. او در این كتاب می‏نویسد:
حضرت محمّد(ص) به مسلمانان آموخته است كه مبدع دین عیسوی را عزیز و محترم بدارند، احترامی كه در فكر مرد مسلمان آمیخته به اسرار است ... .
عیسویان لاتینی یكی از اصول اعتقادی خود كه بارور شدن مادر باكره عیسی از نفحه روح القدس است، از قرآن كریم گرفته‏اند و این كار را «عار» ندانسته‏اند.
میدان‏های جنگ، اشتیاق مسیحیان را برای گردآوری اطّلاعات بیشتر و دقیق‏تر از اسلام تقویت كرد. برداشت مسلمانان و مسیحیان آن زمان از جنگ‏های صلیبی به كلّی متفاوت از یكدیگر بود؛ زیرا جنگ‏های صلیبی نزد اكثر مسلمانان، حادثه‏ای بود كه در مناطق دور دست و مرزی رخ داده است. درباره نحوه رفتار مسلمانان با صلیبیون، ادوارد گیبون، شكیب ارسلان، رنو، گوستاو لوبون و ... مطالبی را در كتاب‏های خود ذكر كرده‏اند.



علل و عوامل آغاز نبرد

اوّلین علّت
اوّلین علّت مستقیم جنگ‌های صلیبی، پیشتازی تركان سلجوقی بود. دنیا خود را با سلطه مسلمانان بر «خاور نزدیك» وفق داده بود؛ خلفای فاطمیِ مصر در حكومت بر فلسطین، طریق مدارا پیش گرفته بودند و  صرف نظر از چند واقعه استثنایی، فرقه‌های مسیحی آن سامان از آزادی زیادی در پیروی از تعالیم دینی خویش برخوردار بودند.
حاكم، خلیفه دیوانه «قاهره»، كلیسای قیامت را ویران كرده بود (1010 م.)، لیكن خود مسلمانان هزینه‌های فراوانی خرج تعمیر مجدّد آن كردند.
این فقط یكی از كلیساهای متعدّد در بیت‌المقدّس بود.
زائران مسیحی حق داشتند آزادانه به اماكن متبرّكه رفت‌ و آمد كنند. سالیان سال بود كه زیارت فلسطین، نوعی عبادت یا كفّاره محسوب می‌شد. همه جای اروپا، انسان كسانی را می‌دید كه برگ‌های نخل فلسطین را چلیپا‌وار، به نشانه زیارت از اماكن متبرّكه، زیور خویش می‌كردند. پیرز پلومن معتقد بود كه:
این قبیل افراد رخصت داشتند كه از آن پس، تمام عمر سخن دروغ بگویند.
لیكن در 1070 م. تركان، بیت‌المقدّس را از چنگ فاطمیون بیرون آوردند و زائران مسیحی از این پس ناقل روایاتی بودند درباره تعدّی تركان و بی‌حرمتی آنها نسبت اماكن و شخصیّت‌های مذهبی‌شان.

دومین علّت
دومین علّت مستقیم جنگ‌های صلیبی، تضعیف خطرناك امپراتوری بیزانس بود. امپراتوری مزبور مدّت هفت قرن میان تقاطع بزرگراه‌های اروپا و آسیا قرار داشت و مانع تهاجم لشكریان آسیایی و خیل جماعات چادرنشین استپ‌ها به اروپا بود.
اكنون این امپراتوری بر اثر نفاق‌های داخلی، بدعت‌های مخرّب و شقاق 1054 م. كه مایه جدایی آن از غرب شده بود، آن قدر ضعیف بود كه دیگر نمی‌توانست موفّق به انجام این امر خطیر تاریخی شود؛ در حالی كه بلغارها، پچنگ‌ها، كومان‌ها و روس‌ها بر دروازه‌های اروپایی آن هجوم می‌بردند، تركان مشغول تكّه تكّه كردن ایالات آسیایی آن امپراتوری بودند.
در 1071 م. سپاهیان بیزانس تقریباً در «مناذگرد» تارومار شدند. تركان سلجوقی ادسا، انطاكیه (1058 م.)، طرسوس، حتّی نیقیه را تسخیر كردند و از آن سوی بوسفور، چشم بر خودِ شهر قسطنطنیه دوختند. امپراتور آلكسیوس اوّل (1081-1118 م.) با امضای عهدنامه خفّت‌آوری، بخشی از آسیای صغیر را نجات بخشید؛ لیكن برای مقابله با هجوم‌های بیشتر، فاقد قوای نظامی بود.
اگر قسطنطنیه به دست تركان می‌افتاد، تمامی اروپای خاوری در برابر لشكریان آنها مفتوح می‌شد و فتح تور (732 ه‍‌ .ق.) بی‌نتیجه می‌ماند. آلكسیوس غرور مذهبی را فراموش كرد، سفرایی نزد پاپ اوربانوس دوم و شورای پیاچنتسا گسیل داشت و اروپای لاتین را تشویق كرد تا او را در هزیمت دادن تركان از اروپا یاری كند.
آلكسیوس می‌گفت كه مبارزه با این جماعت كفّار در خاك آسیا، عاقلانه‌تر خواهد بود تا آنكه دست روی دست نهند و منتظر سیل آنها از طریق شبه جزیره بالكان به پایتخت‌های اروپایی باشند.

سومین علّت
سومین علّت مستقیم جنگ‌های صلیبی، حسّ جاه‌طلبی شهرهای ایتالیایی مانند «پیزا»، «جنووا»، «ونیز» و «آمالفی» بود كه می‌خواستند دامنه قدرت تجاری روزافزون خود را بسط دهند.
هنگامی كه نورمان‌ها «سیسیل» را از دست مسلمانان بیرون آوردند (1060-1091 م.) و لشكریان مسیحی حوزه حكومت مسلمانان را در اسپانیا كاهش دادند (از 1085  م.
به بعد)، مدیترانه باختری به روی بازرگانان مسیحی باز شد.
شهرهای ایتالیایی از راه بنادر صادر كننده كالاهای داخلی و مصنوعات ورای آلپ ثروتمند شدند و درصدد برآمدند به برتری مسلمانان در مدیترانه خاوری پایان داده، بازارهای خاور نزدیك را به روی كالاهای اروپای باختری بگشایند. اطّلاع نداریم كه این سوداگران ایتالیایی تا چه حد به شخص پاپ تقرّب داشتند.

تصمیم نهایی از جانب خود اوربانوس گرفته شد
این فكر به ذهن سایر پاپ‌ها هم خطور كرده بود؛ مثلاً ژربر كه به اسم سیلوستر دوم مقام پاپی را احراز كرد، از عالم مسیحیّت خواستار نجات بیت‌المقدّس شد و بنا به اصرار او جماعتی از مبارزان مسیحی ـ بی‌نتیجه ـ قدم به خاك سوریه گذاشتند. (حدود 1001 م.)
گرگوریوس هفتم در گرماگرم مبارزه سختی با هانری چهارم گفته بود:
جان بركف نهادن در راه نجات اماكن متبرّكه در نظر من، به مراتب خوش‌تر است تا حكومت بر عالمی.
هنگامی كه اوربانوس در مارس 1095 م. ریاست «شورای پیاچنتسا» را به عهده گرفت، آتش آن مبارزه هنوز سرد نشده بود.
در این شورا اوربانوس به حمایت از تقاضای سفیران «آلكسیوس» سخن گفت؛ امّا توصیه كرد تا زمانی كه مجمع عظیم‌تری به نمایندگی از جانب قاطبه مسیحیان برای اعلام جنگ علیه اسلام تشكیل نشده است، در گرفتن تصمیم شتاب نورزند. احاطه وی بر اوضاع زیادتر از آن بود كه تصوّر كند در چنین امر خطیری، در یك سرزمین دوردست، پیروزی مسیحیان قطعی باشد.
بی‌شك اوربانوس پیش‌بینی می‌كرد كه شكست در این مهم به حیثیّت مسیحیّت و كلیسا سخت لطمه خواهد زد.
شاید اشتیاق داشت كه جنگجویی نامرتّب بارون‌های فئودال و دزدان دریایی نورمان را به صورت مبارزه‌ای مقدّس درآورد و اروپا و امپراتوری بیزانس را از خطر مسلمانان برهاند.
آرزوی اوربانوس آن بود كه كلیسای شرقی را دوباره به زیر سلطه حكومت پاپی و عالم مسیحی را به صورت جهان نیرومندی تحت فرمان پاپ‌ها درآورد و بار دیگر شهر رم را به پایتخت جهان مبدّل كند. این مفهوم ذهنی ناشی از نهایت دولتمردی بود.
از مارس تا اكتبر 1095 م. اوربانوس به سیاحت در ایتالیای شمالی و فرانسه جنوبی مشغول بود و از امرا و بزرگان قوم، برای كمك ضروری در این راه نظر خواست. در كلرمون، واقع در اوورنی، شورای تاریخی روحانی اجلاس كرد، هر چند كه یك روز سرد ماه نوامبر بود، هزاران نفر از مردم نواحی و جوامع مختلف چادرهای خود را در میان صحرا برافراشتند و چنان اجتماع عظیمی برپا شد كه هیچ تالاری گنجایش آن همه مردم را نداشت.
پاپ خطاب به حاضران چنین گفت:
ای نژاد فرانك! نژاد محبوب و برگزیده خدا!... از مرزهای اورشلیم و از جانب قسطنطنیه خبر غم‌انگیزی آورده‌اند كه قومی ملعون به كلّی از خدا بی‌خبر جابرانه بر اراضی این مسیحیان هجوم برده و با ویرانی و ایجاد آتش سوزی مردم را از زاد و بومشان بیرون رانده‌اند.
اینان جماعتی از اُسرا را به مملكت خویش برده و بخشی از آنها را زیر شكنجه‌های بی‌رحمانه به قتل رسانده‌اند.
این مردم! محراب‌ها را با لوث وجود خویش آلوده می‌سازند و سپس آنها را ویران می‌كنند. قلمرو یونانیان اكنون به دست آنها تكّه تكّه شده است و یونانیان از آن اراضی وسیعی كه پیمودن سراسر آن حتّی بیش از دو ماه طول می‌كشد، محروم شده‌اند.
اكنون اگر شما رنج قصاص این اعمال ناحق و بازگرفتن این اراضی را بر خود هموار نسازید، این مهم از دست چه كسی ساخته است؛ آری شمایید كه خداوند به الطاف خویش بیش از دیگران، حشمت در جنگاوری، شجاعت عظیم و نیرو به شما ارزانی داشته است تا سر مردمی را كه در مقام مخالفت با شما قد علم می‌كنند، بر خاك بسایید.
بگذارید كردار نیاكان شما ـ جلال و عظمت شارلمانی و سایر شهریاران این سرزمین ـ مشوّق شما باشد. بگذارید مزار مقدّس منجی و خداوندگار ما كه اكنون در تصرّف اقوام پلید است و اماكن متبرّكه‌ای كه اكنون ملوّث شده است، شما را برانگیزد...  بگذارید هیچ‌گونه تشویشی در امور خانوادگی و هیج نوع تملّكی شما را از این امر خطیر باز ندارد.
زیرا در این سرزمینی كه اكنون شما در آن سكنا دارید و از همه سو دریا و قلّه كوه‌ها آن را دربرگرفته است،  برای نفوس عظیم شما بسیار تنگ است.
خوراكی كه از آن عاید می‌شود، به سختی تكاپوی نیازهای مردمی را كه به كار كشت مشغولند، می‌كند.
از این روست كه شما یكدیگر را می‌كشید و می‌درید، به جنگ دست می‌برید و بسیاری از شماها در این زد و خورد داخلی به هلاكت می‌رسید.
بنابراین بگذارید نفرت از میان شما رخت بربندد؛ بگذارید كشاكش‌های شما پایان یابد. قدم در طریق كلیسای قیامت نهید؛ آن سرزمین را از چنگ قومی تبهكار بیرون آورید و خود بر آن استیلا یابید، اورشلیم بهشتی است آكنده از لذّات و نعمت‌ها، سرزمینی است به مراتب ثمربخش‌تر از همه سرزمین‌ها.
آن شهر شاهی، كه در قلب عالم قرار گرفته است، از شما تمنّا دارد كه به یاری‌اش بشتابید. مشتاقانه رنج این سفر را برای آمرزش گناهان خویش تقبّل كنید و در عوض، به حشمت فناناپذیر ملكوت الهی پشت‌گرم باشید.
از میان جمعیّت غریو پر هیجانی به آسمان برخاست كه: «مشیّت خدا چنین است» اوربانوس نیز با آنها هم آواز شد و از ایشان تقاضا كرد كه این جمله را شعار نبرد خود سازند و به افرادی كه حاضر به شركت در جنگ صلیبی شده بودند، دستور داد كه بر روی سینه‌ یا پیشانی خویش علامت صلیب را نقش كنند.
ویلیام آو ممزبری می‌نویسد:
بی‌درنگ پاره‌ای از خواص جلو پای پاپ به زانو افتادند و جان و مال خویش را وقف خدمت به خدا كردند.
هزاران نفر از عوام نیز به همین سان پیمان بستند. رهبانان و زاهدان از گوشه عزلت به درآمدند تا در واقع و به معنی كلمه، مجاهدان لشكر مسیح باشند.
پاپ پر جنب‌وجوش از آن محل روبه‌سوی دیگر شهرها نهاد كه از جمله «تور»، «بوردو»، «تولوز»، «مونپلیه» و «نیم» ... او مدّت نُه ماه مردم را به شركت در جنگ صلیبی تشویق می‌كرد. هنگامی كه پاپ بعد از دو سال غیبت به رم بازگشت، مردمان آن شهر كه كمتر از دیگر شهرهای مسیحی دین‌دار بودند، مقدمش را با شور تمام پذیرا شدند.
اوربانوس، بدون مواجهه با مخالفت شدیدی برای آزاد ساختن صلیبیون از بند تعهّداتی كه مانع از شروع جنگ صلیبی می‌شد، اختیارات لازم را به دست گرفت.
وی به عموم صلیبیون این امتیاز را تفویض كرد كه از این پس در دادگاه‌های كلیسایی محاكمه شوند، نه در محاكم اربابی و تضمین كرد كه در غیاب آنها اسقفان هر محل، حافظ دارایی آنها باشند. وی به موجب فرمانی ـ هر چند كه كاملاً ضمانت اجرایی نداشت ـ همه جنگ‌های مسیحیان را ممنوع كرد و فوق قوانین مربوط به تبعیّت و سرسپردگی فئودال، اصل جدیدی برای فرمانبرداری وضع كرد.
اكنون اروپا بیش از پیش متّحد شده بود و اوربانوس دوم خویشتن را، دست كم از لحاظ نظری، مالك الرّقاب شایسته و مقبول سلاطین اروپا می‌دید. تمامی جهان مسیحی به طرزی بی‌سابقه به جنبش درآمد و با شور فراوانی خود را برای جنگ مقدّس با عالم اسلام آماده ساخت.
 


22

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: