زندگی نامه امیر کبیر
مطلب باران
فراتر از یک وبلاگ
نگارش در تاريخ 26 / 12 / 1391برچسب:, توسط mahdi

میرزا تقی‌خان فراهانی در حدود سال 1220 ه . ق در هزاوه، در اطراف اراك، به دنیا آمد. پدر وی كربلایی‌قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشی‌گری قائم مقام را به دست آورد.


امیر کبیر

در اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه به مقام صدراعظمی دست یافت و لقب امیركبیر را دریافت كرد. دلیل این انتصاب، حُسن انجام وظیفه او در رساندن شاه به تخت پادشاهی بود.

مادر شاه (مهدعلیا) زمانی كه ناصرالدین‌شاه در تبریز ولیعهد بود‌ بعد از فوت همسرش محمدشاه، اوضاع را برای تاجگذاری ولیعهد آماده كرد و از همان ابتدا قدرت را در دست گرفت. از جمله اقدامات امیر كاهش مواجب اشراف و درباریان بوده است. كاهش این مواجب افزایش مخالفت این گروه‌ها را در پی داشت.

یكی از ناراضیان از اقدامات امیر، مهدعلیا بود كه امیر قصد بازپس‌گیری قدرت وی را داشت. در نتیجه مستمری قابل‌توجهی را كه مهدعلیا دریافت می‌كرد، به میزان زیادی كاهش داد.

مادرشاه آخر‌هفته‌ها مهمانی می‌داد و مطرب و دلقك دعوت می‌كرد. امیر دستور می‌دهد ‌مهمانی‌های مادرشاه متوقف شود.

او موافق بوده كه خبرهای اینچنینی دربار به بیرون برود و باعث ‌شود شوكت و شأن سلطنت پایین بیاید. برای اصلاحات سه پارامتر وجود دارد: تئوری اصلاحات، مكانیسم اجرایی و نیروی انسانی.

برای اصلاحات باید الگو داشت. امیر می‌داند چه باید بكند؛ سال‌هاست كه می‌داند. روسیه و عثمانی را دیده است، از اروپا خبر دارد و از تبریز تا تهران شهرها و روستاهای ایران را با آنها سنجیده است اما برای اجرای نیرو به گروه‌های انسانی در طرح اصلاحات نیاز دارد كه در غیر این صورت اصلاحات به نتیجه نمی‌رسد.

در اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه به مقام صدراعظمی دست یافت و لقب امیركبیر را دریافت كرد. دلیل این انتصاب، حُسن انجام وظیفه او در رساندن شاه به تخت پادشاهی بود

دلیل ناموفق بودن امیر در اصلاحاتش این بود كه موفق نشد بر همه امور تسلط پیدا كند و عده‌ای از وی حمایت نكردند.

او نه پایگاه اجتماعی داشت و نه گروهی كه حمایتش كند. تغییر دادن از عهده یك نفر خارج است. درست مثل دن‌كیشوت كه قصد داشت دنیا را به تنهایی تغییر دهد.

امیر از میرزا آقاخان نوری بیزار است و او را نوكر انگلیس می‌داند. دو سال پیش از مرگ شاه، میرزا آقاخان نوری به دستور شاه از وزارت لشكر عزل شده بود.

با مرگ شاه سفارت انگلیس بلافاصله به فكر برگرداندن او افتاده بود تا قبل از ورود شاه به پایتخت مقدمات صدارتش را فراهم كنند.

كاردار سفارت انگلیس برای مهدعلیا نوشته بود: «این شخص خدمتگزار باتجربه لایقی است كه خدمت او برای دولت ایران ضروری می‌باشد.» و مهدعلیا كه تا آمدن شاه جدید زمام امور را در دست گرفته بود، دستور داده بود آقاخان نوری از تبعید كاشان به تهران بازگردد.

ناصرالدین‌شاه تا مدتی در برابر تحریكات و القائات دشمنان امیر ایستادگی كرد، اما سرانجام تسلیم آنان شد و فرمان عزل امیر را از صدارت صادر كرد

با آغاز اقدامات اصلاحی امیركبیر، سفارت انگلیس، مهدعلیا(مادرشاه) و میرزا آقاخان نوری (اعتمادالدوله) برای سرنگونی امیركبیر با هم متحد شدند.

ناصرالدین‌شاه تا مدتی در برابر تحریكات و القائات دشمنان امیر ایستادگی كرد، اما سرانجام تسلیم آنان شد و فرمان عزل امیر را از صدارت صادر كرد و پس از مدتی حكم تبعید امیر به كاشان، نخست با عنوان حكومت آن شهر، صادر شد و زیرنظر نظامیان به آنجا رفت.

مهد علیا

اندكی بعد شاه حكم قتل امیر را نیز امضا كرد و علی خان فراش‌باشی در بامداد هجدهم ربیع‌الاول 1268 ه ـ ق وارد فین كاشان شد و در حمام با زدن رگ‌های دست و پا، امیر را به شهادت رساند. پیكر امیركبیر ابتدا در كاشان و سپس به پایمردی همسرش، عزت‌الدوله، در كربلا به خاك سپرده شد.

مخاطب سخن آخر، تمام ایرانیانی هستند كه مسوولند، اما همواره از خود سلب مسوولیت كرده‌اند. تمام كسانی كه به شماری از شخصیت‌های تاریخی، ادبی، علمی، سیاسی و.... مدیون هستند، اما از یاد برده‌اند. چرایی این امر، اما مجالی دیگر می‌طلبد. این سنت ایرانیان است كه در هر برهه از زمان، تمام وجوه مثبت دوره پیش از خود را نفی و نابود كند تا شاید اعمال مثبت خویش را جلوه‌گر سازد.‌ دریغا...

شماری از شخصیت‌های نامبرده، خصوصا شخصیت‌های تاریخی این سرزمین، مظلوم واقع شده‌اند.

در این میان، زنان نیز چون همیشه جزو محكوم‌ترین و مظلوم‌ترین‌ها باقی مانده‌اند. كاش در خاطرمان حك می‌شد‌ امیركبیر، موسس دانشگاه در تاریخ مدرن ایران است. كسی كه از جان مایه گذاشت تا فرهنگ این سرزمین بهتر از پیش حفظ شود.

امیر وقتی از پشت شیشه‌های رنگارنگ اتاق به چنارهای بلند حیاط نگاه می‌كرد‌ با خود می‌اندیشید كه هیچ فصلی نمی‌تواند این درخت‌های هشیار را خواب كند و سبزی‌شان را به یغما ببرد و این همان چیزی است كه امیر می‌خواهد؛ ایران و ایرانیان را این‌گونه می‌خواهد: بیدار و سربلند.

در پایان با سخنی از امیركبیر، این نوشتار را به پایان می‌رسانم.

«اگر نیت یك ساله دارید، برنج بكارید. اگر نیت ده ‌ساله دارید، درخت غرس كنید. اگر نیت صد ساله دارید، آدم تربیت كنید.»


22

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: