تهران در گذشته از روستاهای ری بوده و ری که در تقاطع محورهای قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه واقع شده به سبب مرکزیت مهم سیاسی، بازرگانی، اداری و مذهبی از قدیم مورد نظر بوده و مدعیان همواره این مرکز راهبردی را مورد تهاجم و حمله قرار میدادهاند.
روستای تهران به واسطه برخورداری از
از سوی دیگر، کاروانهای بزرگی که از محورهای مورد بحث عبور میکردند شکارهای سودمندی بودند و اغلب مورد حمله چپاول مردم بومی واقع میشدند. روستای تهران در واقع کانون چپاولگران و نهانگاه کالاهای دزدیدهشده بود و این وضع تا زمان شاه تهماسب صفوی که قزوین را به عنوان پایتخت خود انتخاب نمود ادامه داشت. تهران در برابر حملهٔ افغانها (پشتونها) ایستادگی زیادی کرد و به همین خاطر آنها پس از تصرف تهران این شهر را ویران کردند و باغها و تاکستانهای آن را از میان بردند.[۱] در زمان نادرشاه تهران دوباره نام و نشانی یافت و در همین شهر بود که نادرشاه رهبران بزرگ شیعه و سنی را گرد هم آورد و پیشنهاد اتحاد اسلامی و رفع اختلافها را به آنها داد.[۲] تا پیش از کشف تمدّن قیطریّه و همچنین کشف آثاری در تپّههای عباسآباد، گمان میرفت پیشینهٔ تاریخی این شهر به همان آثار یافتشده در حوالی شهر ری محدود میشود، ولی اکتشافات باستانشناسی در تپّههای عباسآباد، بوستان پنجم خیابان پاسداران و درّوس، نشان داد تمام آبادیهای ناحیهٔ تاریخی قصران، دورهای درخشان از استقرار اقوام کهن و خلّاقیّتهای فرهنگی را پشت سر گذاردهاند.[۳] در فارسنامهٔ ابن بلخی نیز که مربوط به سالهای ۵۰۰ تا ۵۱۰ هجری قمریاست. از شهر تهران به دلیل انارهای مرغوبش یاد شدهاست. اگرچه در آثار مکتوب کهن از تهران پیش از اسلام نام برده نشدهاست، امّا حفّاریهای باستان شناسی ۱۳۲۱ خورشیدی در روستای درّوس شمیران نشان میدهد که در این ناحیه، در هزارهٔ دوّم پیش از میلاد، مردمی متمدّن زندگی میکردهاند.[۴] تهران در قدیم روستایی نسبتاً بزرگ بود که بین شهر بزرگ و معروف آن زمان، شهر ری و کوهپایههای البرز قرار داشت. نخستین بار نام آن در ذکر زندگینامهٔ ابوعبدالله حافظ تهرانی متولد ۱۸۴ خ. آمدهاست. پس از حملهٔ مغولان به ری و تخریب این شهر، تهران بیش از پیش رشد یافت و عدّهای از اهالی آوارهٔ ری را نیز در خود جای داد و مساحتش در این دوران به ۱۰۶ هکتار رسیده بود.[۳] در ۸۰۵ق/ ۱۴۰۴م، سفیر پادشاه کاستیل، کلاویخو، در راه سمرقند و به مقصود دیدن امیر تیمور گورکانی، از تهران گذر میکند. به گفته او: "... تهران شهری است بسیار بزرگ بدون دیوار و بارو. منزلگه ایست بسیار لذت بخش با تمام وسایل راحتی. می گویند هوایش برای سلامتی خوب نیست و تابستانهایش بسیار گرم است..."[۵] این منطقه در زمان سلسله صفوی به علّت اینکه بقعه سید حمزه جدّ اعلای صفویه در نزدیکی حرم شاهزاده عبدالعظیم قرار داشت و تهران نیز دارای باغهای خوش آب و هوا بود، مورد توجّه قرار گرفت. نخستین بار، شاه طهماسب اول صفوی در ۹۱۶ خ. هنگام گذر از تهران باغ و بوستان فراوان این شهر را پسندید و دستور داد تا بارو و خندقی به دورش بکشند، این بارو که ۱۱۴ برج به عدد سورههای قرآن و چهار دروازه رو به چهار سوی دنیای پیرامون داشت، از شمال به میدان توپخانه و خیابان سپه، از جنوب به ، از شرق به خیابان ری و از غرب به خیابان وحدت اسلامی (شاپور) محدود میشد، مساحت تهران در این دوران به ۴۴۰ هکتار رسید.[۳] در دورهٔ شاه عبّاس اول (۹۶۶ تا ۱۰۰۷ خ.) پل، کاخ و کاروانسراهای زیادی بنا شد، در بخش شمالی برج و باروی شاه تهماسبی، چهارباغ و چنارستانی ساخته شد که بعدها دورش را دیواری کشیدند و به صورت کاخ (کاخ گلستان) و مقرّ حکومتی درآوردند. کریمخان زند به مدّت ۴ سال تهران را مرکز حکومت خود قرار داد و در محوّطهٔ ارگ بناهای جدیدی احداث نمود. آغا محمدخان برابر نوروز ۱۱۶۴ خ. تهران را به پایتختی برگزید و در همین شهر تاجگذاری کرد. با گزینش این شهر به پایتختی روند گسترش کمّی و کیفی آن متحوّل شد و در مدّت ۲۲۰ سال جمعیّت آن از حدود ۱۵۰۰۰ نفر در سال ۱۱۶۴ خ. به بیش از ۷ میلیون نفر در سال ۱۳۸۴ رسید و وسعتش از حدود ۴٫۴ کیلومتر مربّع به بیش از ۷۳۰ کیلومتر مربّع افزایش یافت.[۶] در دورهٔ حکومت آغامحمدخان قاجار، تهران به پایتختی برگزیده شد، روز یکشنبه ۱۱ جمادیالثانی ۱۱۶۴ خ. همزمان با عید نوروز آغا محمد خان قاجار در خلوت کریمخانی تاج سلطنت ایران را بر سر گذارد و تهران را به عنوان پایتخت این کشور معرفی کرد.[۳] در دههٔ ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ شهر اساساً نیاز به گسترش و تغییر داشت. این تغییرات در زمان رضا شاه پهلوی آغاز شد. رضا شاه معتقد بود که ساختمانهای کهن و قدیمی همچون بخشهای بزرگی از کاخ گلستان، تکیه دولت، میدان توپخانه، استحکامات نظامی و قلعههای قدیمی، نباید بخشی از یک شهر مدرن باشند. به دستور او، این بناهای قدیمی با یک اسلوب معین تخریب شدند و ساختمانهای مدرن با سبکهای ایرانی پیش از اسلام، از جمله بانک ملی، ساختمان امنیّه، ساختمان تلگراف و تلفن و دانشکدهٔ نظامی در جاهای مشخّص به خودشان ساخته شدند. بازار تهران نیز در راستای این خطّ مشی به دو نیم تقسیم شد و بسیاری از ساختمانهای تاریخی به منظور ایجاد راههای درون شهری در پایتخت تخریب شدند. نمونههای بسیاری از باغهای ایرانی نیز با توجه به مدرن سازی و ایجاد شبکه جادهای در شهر مشمول این طرح شدند. در خلال جنگ جهانی دوم، نیروهای نظامی بریتانیا و شوروی وارد شهر تهران شدند. در سال ۱۹۴۳ تهران محلّ برگزاری کنفرانس تهران بود. در دههٔ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ (دورهٔ محمدرضا شاه پهلوی)، تهران به سرعت توسعه پیدا کرد و طرحهای زیادی ریخته شد. ساختمانهای جدید، کم کم بیشتر و بیشتر شدند و خیابانها گسترش پیدا کردند. طرحهای دورهٔ محمدرضا شاه پهلوی با انقلاب ۱۳۵۷ ایران تقریباً متوقّف شد. در طول جنگ ایران و عراق، تهران بارها مورد حملات موشکی و هوایی قرار گرفت و بسیاری از مردم تهران در نتیجهٔ این حملات کشته و مجروح شدند. پس از هر حملهٔ هوایی، مواضع تخریب شده بازسازی میشدند.[۷] دومین نقشه شهر در سال ۱۲۳۵ خ. بازار تهران، در سال ۱۸۷۳ میلادی تهران در ۱۲۱۷ خ. میدان توپخانه، در دهه ۱۳۳۰ خ. مجلس شورای ملی، سال ۱۳۳۵ خ. شورای شهر تهران، دوره پهلوی به عبارتی دیگر تهران ترقی و حرکت سریع خود به سوی پیشرفت را از سال انتقال پایتخت به قزوین آغاز کرد و شاه تهماسب صفوی به دلیل آنکه سید حمزه، جد اعلای صفویه در شهر ری و در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم مدفون بود گاه به زیارت میرفت. او با افزایش رفت و آمدهایش دستور داد پیرامون آن باروی محکمی برای وی بسازند. همچنین دستور داد بناهای جدید بسازند که درسال ۹۷۱ ﻫ- ق با ایجاد ۱۱۴ برج (به تعداد سورههای قرآن) در تهرن آغاز شد و وی دستور داد در زیر هر برج یکی از سورههای قرآن را دفن کنند. حصاری که دور تهران کشیده شد شش هزار قدم طول داشت و برای ساختمان آن و برجهایش از دو نقطه خاکبرداری کردند که بعدها یکی از دو محل به «چالهمیدان» و دیگری به «چالهحصار» معروف شد. پس از انقراض صفویه، نادر شاه افشار در سال ۱۱۵۴ ﻫ- ق تهران را به رسم تیول به پسر خود رضا قلی داد و پس از افشاریه، کریم خان زند به علت درگیری و نزاع با آغا محمد خان قاجار و از آنجا که تهران در نزدیکی طبرستان (یعنی مقر اصلی آغا محمدخان) قرار داشت صلاح خود را در اقامت در تهران دید. بعد از مرگ کریمخان زند، آغا محمد خان قاجار در سال ۱۲۰۰ ﻫ- ق در اول فروردین بر تخت سلطنت نشت و تهران را بهعنوان پایتخت برگزید و «دارالخلافه» نامید. انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی خان قاجار چند علت داشته که مهمترین آنها نزدیکی به اراضی حاصل خیز ورامین و مجاورت آن با محل استقرار ایلات ساوجبلاغ بودهاست، مضافا ایلات غرب ساکن در ورامین، یعنی هواخواهان وی در حوالی تهران اقامت داشتند و جز این، تهران با استرآباد و مازندران که در حقیقت ستاد اصلی نیروهایش بود فاصله چندانی نداشتهاست. در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار بر اثر موج حرکت ایران به سوی غرب، تهران بیش از پیش آباد گردید. از جمعیت تهران در دوره فتحعلی شاه اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به طوری که در کتاب جام جم معتمدالدوله فرهاد میرزا آمدهاست جمعیت تهران در زمان ناصرالدین شاه، صد و پنجاه هزار نفر رسیده بود. ناصر الدین شاه دو نفر را مامور کرد که محدوده و نقشهای برای پایتخت در نظر بگیرند و با وسعت بیشتری به حفر خندقهای جدیدی در اطراف تهران بپردازند. ساختمان حصار و حفر خندقهای جدید تهران قریب به ده سال طول کشید و شهر تهران چندین برابر توسعه یافت و مساحت آن به سه فرسخ و نیم رسید و از طریق ۱۲ دروازه به محیط بیرون خود ارتباط یافت. این دروازهها که هم اینک نیز، اگر چه ساختمان آنها از بین رفته، اما اسمشان باقی است. عبارتاند از: در واقع حدود جغرافیایی تهران به شرح ذیل بود: شمال: طول خیابان انقلاب فعلی، از حدود پیچ شمیران تا کمی بعد از چهار راه کالج که به شکل مایل به طرف غرب و خیابان سی متری (کارگر کنونی) امتداد داشت. غرب: از حدود چهار راه جمهوری کنونی تا حوالی میدان گمرک جنوب: خیابان شوش، از حدود میدان راه آهن تا حوالی میدان گمرک. شرق: خیابان شهباز(۱۷ شهریور فعلی) تا بعد از میدان شهدای کنونی. و محلاتی که در داخل این محدوده قرار داشتند و هنوز بسیاری از آنها با همان اسم و رسم قدیم وجود دارند. محله دولت که به دلیل نزدیکی با کاخهای سلطنتی به این نام خوانده میشد، خیابانها و محلههای لالهزار، ، چهار راه سید علی، خیابان اسلامبول، ، (فردوسی)، خیابان لختی (سعدی)، خیابان دوشانتپه، (ژاله)، نظامیه (بهارستان) و دروازه شمیران را شامل بود. محله عودلاجان (اودلاجان) تشکیل میشد از خیابان جلیل آباد (خیام) کاخ گلستان تا ناصریه (ناصر خسرو) و حدود مسجد شاه و شمال بوذرجمهری شرقی و پامنار و جنوب (امیر کبیر) و میدان توپخانه، که محله کلیمیان و و زرتشتیان مقیم تهران بودهاست. محله سنگلج که بخش اعظم و عمده آن را امروزه پارک شهر تشکیل میدهد، در گذشته یکی از مراکز مهم سیاسی بود و با اینکه در حال حاضر تقریباً از بین رفته ولی هنوز اشتهار تاریخی خود را از دست نداده. چاله حصار یکی دیگر از محلات جنوب تهران بود که چون آن را خاکبرداری و خاکش را به مصرف حصار کشی تهران رسانده بودند، مقدار زیادی چاله گود مانند داشت، بعدها برای تخلیه زبالههای شهر از آنجا استفاده میکردند. چاله میدان نیز که قبلا در دوره صفویه خاک آن را به مصرف حصارکشی تهران رسانده بودند، وضعی تقریباً مشابه چاله حصار داشت و محل تخیله زباله تهران به حساب میآمد، این محله محدود به جنوب بازار چهل تن و امامزاده سید اسماعیل و میدان مال فروشها، میدان امین السلطان، گمرک، خانی آباد، دروازه غار و پاقاپوق (اعدام) بود. به دنبال کالسکههایی که با بخار و آتش حرکت میکردند اولین اتومبیلهایی که به ایران وارد شد. سواریهای فورد کروکی کلاچی با لاستیک توپر بود. اتومبیلهایی نیز شبیه وانت امروزی وارد تهران شد که به آنها ماشین لاری میگفتند و همچنین اتومبیلهای دورسیمی که برای حمل بار و مسافر میآمدند. به هر جهت نخستین اتومبیل در زمان مظفرالدین شاه وارد تهران گردید. نخستین خط آهن ایران، خط آهن تهران به شهرری بود که در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی و ۱۸۸۳ میلادی امتیاز آن را یک نفر مهندس فرانسوی به نام مسیوبواتان از ناصرالدین شاه گرفت. ماشینهای که در این خط به کار افتادند نام ترن نداشتند بلکه در دارالخائفه آنهار را ماشین دودی میگفتند. دلیجان کالسکهای هشت نفره بود با اتاق و پشتی باربنددار با دور چرخهایی از آهن که از درشکه و کالسکه که چرخهایش رزین دار، سخت تر و از گاری فنر نداشت راحت تر بود. سه وسیله نقلیه ساخته شده از چوب بودند که بر روی قاطر، الاغ، اسب و یا شتر حمل میکردید هر کجاوه و پالکی و هودج فقط جای یک نفر بود و بر مرکب از هر نوع دو تا از این جایگاهها قرار میگرفت که تعادل آن برقرار گردد. واگن اسبی به وسیله دو یا چهار اسب بر روی ریل حرکت میکرد و تقریباٌ بیشتر خیابانهای اصلی شهر را به هم وصل میکرد. این واگن یا تراموای، دارای چند قسمت بود. قسمت اول محوطه کوچکی بود مخصوص فرار گرفتن سورچی و قسمتهای دیگر اختصاص به مسافرانی داشت که بر روی نیمکتهایی که در دو طرف واگنها تعبیه شده بود، قرار میگرفتند. خطوط مختلف واگن اسبی در خیابانها به قرار زیر بود: اول، خط بازار که تا آخر خیابان لاله زار نزدیک خیابان رفاهی رفت و آمد میکرد. دوم، خط خیابان شاهزاده عبدالعظیم که از بازار به راه میافتاد و خیابان ناصریه و خیابان ناصریه و خیابان چراغ گاز را طی میکرد و از خیابان ری میگذشت و به کار ماشین دودی میرسید. سوم، خط باغ شاه که از بازار حرکت میاکرد و بعد از شش دو راهی به دروازه باغشاه میرسید. در گذشته رسم بر این بود که در روز نوروز مردمان به یکدیگر آب میپاشیدند و شادمانی میکردند. ابوریحان بیرونی در این مورد میگوید: سلیمان باد را امر کرد که او را با وسیله آسمان پیمایش، پرواز دهد در این هنگام پرستویی پیش آمده و بدو گفت: در این آسمان از برای من کاشانهای است چند تخم در آن که امید من است. از آنسوتر رو که کاشانه مرا در هم مشکنی سلیمان خواهش او را پذیرفته و مسیر خود را کج کرد و از سوی دیگر رفت چون این کرد پرستو برای قدردانی، از جایی مقداری آب آورد و بر روی سلیمان پاشید و یک ران ملخ نیز بدو داد. این ماجرا به روز نوروز اتفاق افتاد و همین شد سرآغازی برای به وجود آمدن این رسم که به هنگام نوروز مردمان به روی یکدیگر آب پاشیده و هدیهها رد و بدل کنند در مورد فلسفه پاشیدن آب به یکدیگر در روز نوروز در گذشته، مرحوم مجلسی از امام جعفر صادق (ع) نقل میکند که: و این روزی است که خدا حیات بخشد چندین هزار کس را که از مرگ گریختند یعنی از طاعون و به یک دفعه خداوند قهار ایشان را میراند پس بعد از مدتها که استخوان شده بودند پیغمبری از پیغمبران خدا بر آن استخوانها گذشت و از پروردگار خود سوال کرد که به او بنماید که چگونه این استخوانهای پوسیده را زنده میگرداند. پس خدا وحی فرستاد به سوی او که آب بریزد بر استخوانهای آنها در همان جاهای خود که هستند پس چنین کرد و همه به قدرت الهی زنده شدند و به این سبب سنت شد که آب بر یکدیگر بریزند و در این روز غسل کنند. در مقابل این روایات ایرانیان نیز داستانی کهن دارند که از این قرار است: نخستین کسی که پیش از مسیح در گهواره سخت گفت «زو» از سلاطین پیشدادی ایران بود. در این هنگام قحطی و خشکی فراگیر بود و مردم در عسر به سر میبردند. و به همین خاطر «زو» در گاهواره به سخن آمده و از خداوند درخواست کرد که به مردم رحمت آورد. پس از درخواست وی باران بسیار فرود آمد و مردم و زمینها سیراب گشتند. پس از این واقعه مردم این روز را نوروز نامیدند و هر سال فرا رسیدن آن را جشن گرفته و شادیها کردند و بر روی یکدیگر آبها پاشیدند. حدود بیست روز مانده به فرا رسیدن نوروز، کم کم بوی بهار و عید در کوچه و بازار و خانه و کاشانه میپیچید و جنب و جوش عجیبی سراسر جان مردم را فرا میگرفت. مردم همگی آستین همت بالا زده و به غبار روبی خانه و کاشانه مشغول میشدند غبار حاصل از گذشت سالی و سیاهی زمستان را از چهره ارسیها، طاقچهها، خورشیدیها و از روی در و دیوار تمامی قسمتهای خانه، مطبخ خانه، مهتابیها، اتاقهای سه دری و پنج دری، اتاقهای زاویه، پستوها، راهروها، هشتیها و خلاصه همه جا، پاک میکردند پدر و مادرها به فکر تهیه رخت عید بچهها بودند و بچهها از شوق لباسهای تازه و گرفتن عیدی بیقرار، بازار نیز رنگ دیگری به خود میگرفت و سر و صدای بسیار از سراسر بازار به گوش میرسید. از جلمه کاسبانی که از همه بیشتر سرشان شلوغ میشد کلاه دوزها، بزازها، رزازها و کفاشها بودند در روزهای نزدیک عید، عدهای به منظور کسب و شادکردن مردم، با نام حاجی فیروز در کوچه و خیابانها به راه میافتادند این افراد با چهرههایی که آن را سیاه کرده بودند و لباسهای رنگارنگ بر تن و کلاهی به سر و به همراه داریه زنگی که در دست داشتند و نواختن آهنگهای خود اشعاری را نیز میخواندند که موجبات شادی مردم را فراهم میآورد. با انجام این کارها به در دکانها و جلوی مردم رفته و بابت شادکردن آنها پولی دریافت میکردند از جمله اشعاری که حاجی فیروزها میخواندند این دو سه بیت از محبوبیت بیشتری برخوردار بود. حاجی فیروزه، بله سالی به روز، بله ارباب خودم سلام و علیکم ارباب خودم سرتو بالا کن ارباب خودم اخماتو واکن ارباب خودم بزبز قندی ارباب خودم چرا نمیخندی حاجی فیروزه بله سالی یه روزه بله به هنگام تحویل سال همه اعضای خانواده جامههای تازه خود را پوشیده و دور سفره هفت سین گرد میآیند. پدر بزرگ و مادربزرگ در بالای سفره و پس از آنها پدر و مادر و فرزندان در کنار سفره مینشینند. عقیده بر این است که به هنگام تخویل سال همگی باید به آینه نگاه کنند و پس از آن بزرگترین فرد خانواده قرآن را برداشته و اندکی از آن را میخواند. قبل از تحویل سال همه اعضای خانواده دعای تحویل سال را بارها زیر لب زمزمه میکنند: یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال. از دیگر عقاید این است که آینهای را به صورت خوابیده در سفره قرار داده و تخم مرغی را روی آن قرار میدهند و میگویند که به هنگام تحویل سال این تخم مرغ تکان میخورد. این عقیده از آنجا سرچشمه میگیرد که قدما میگفتهاند کره زمین بر روی شاخ گاوی قرار گرفتهاست و هر گاه که گاو خسته میشود کره زمین را از یک شاخش به سمت دیگر پرتاب میکند و این مواقع همان زمان تحویل سال است هنگام تحویل سال توپی شلیک میشد که از صدای آن همه متوجه سال نو میشدند و آنگاه همگی به روبوسی مشغول شده و فرا رسیدن سال جدید را به یکدیگر تبریک میگفتند و پس از آنکه بزرگترها عیدیهای کوچکترها را که معمولاٌ سکه و یا اسکناس بودهاست از لای قرآن کریم درآورده و به آنها میدادند. پس از آن، بسته به هنگام تحویل سال که اگر روز باشد فوراٌ افراد کوچکتر فامیل به دیدن بزرگترها رهسپار میشوند و معمولاٌ ناهار یا شام روز اول عید را در منازل بزرگان خویش صرف میکنند باز این عقیده حکمفرماست که در روز اول عید باید رشته پلو خورد تا به این وسیله در سال جدید سر رشته کارها دستشان آمده و تا پایان سال از دستشان خارج نشود. قبل از فرا رسیدن نوروز یکی از اعمالی که کمابیش در گوشه و کنار انجام میشد مراسم سمنو پزان بود پختن سمنو با آداب خاصی انجام میشد و این سمنو پزان نه تنها قصدی بود برای درست کردن یکی از اجزای سفره هفت سین، بلکه نذری بود برای برآورده شدن حاجات همچنین گذشتگان بر این عقیده بودهاند که سمنو توان و نیروی مرد خانهاست و اگر به هنگام نوروز در خانهای درست نشود. در سال جدید مرد خانه خواهد مرد نذریها برای برآورده شدن نیازها و دست حاجتی به سوی خدا و معصومین و امامزادهها بود. هر نوع نذری معمولاٌ به یک موضوع اختصاص داشت. مثلاٌ پختن شله زرد اختصاص به امام حسن (ع)، آش شله قلمکار ویژه امام زین العابدین و سمنو نیز به فاطمه زهرا اختصاص داشت. به عنوان مثال، زنی برای بچه دار شدن و یا مادری برای گشایش بخت دخترش ممکن بود که چنین نذرهایی بکند نذر کنندگان هنگام خواستن حاجت خود چند سالی را مشخص و نیت میکنند که در صورت برآورد شدن خواهششان این چند سال را اقدام به پختن غذای مورد نظر بنمایند و گاهی هم زنان پیش از آنکه آرزویشان برآورده شود نذر خود را انجام میدادند عدهای از زنان که به خاطر دلایلی امکان پختن سمنو را نداشتند نذر میکردند که در پختن سمنوی کس دیگری که اقدام به این کار میکند شریک شوند و با او مساعدت کنند به عنوان نمونه نذر میکردند که بادام یا گندم سمنوی فلان خانم را تأمین نماید و برای صاحب سمنو پیغام میفرستادند که نذر ما فلان چیز است پس به هنگام پختن سمنو ما را هم خبر کنید. چیدن سفره هفت سین از دیرباز از مراسم جدانشدنی نوروز به حساب میآمدهاست معمولاٌ ساعتی به تحویل سال مانده، ترتیب چیدن سفره هفت سین داده میشود. سفره هفت سین سفرهای است که در آن هفت نوع خوردنی که اول اسم آنها با سین شروع میشود در آن چیده میشود و علاوه بر آنها چیزههای دیگری نیز وجود دارد که بر سفره به نیات گوناگون گذشته میشود که از نعمتهای خوردنی خداوند به شمار میآید از آن جمله: سماق، سیر، سنجد، سیب، سمنو، سبزی، سرکه و برای تبرک یک سکه صاحب الزمان، همچنین اشیاء دیگری نیز علاوه بر خوردنیها بر سر سفره نهاده میشود مانند: آینه شمعدان، شمع، قرآن کریم، ماهی قرمز، سبزه، تخم مرغ رنگ کرده، کاسه آب، نقل و نبات و شیرینی. یکی از مراسم و آداب مردم تهران قدیم، پختن و توزیع انواع نذریها میان اهل محل بود این نذرها عبارت بودند از پلو خورش، شله زرد، آش شله قلمکار، حلوا به اضافه شربت و سایر مخلفات، نذری پلو عبارت بود از پلوی ساده که گوشت و ادویه خورش آن میگردید و وقتی آماده میشد تقسیم آن یا به وسیله قابلمه با بادیهای مسی بود و یا اینکه وقتی فقرا به در خانه نذری پز میآمدند پلو را در یک نان سنگک ریخته به دست طرف می&zw
نظرات شما عزیزان:
پس از جنگ ایران و عراق، رشد عمرانی تهران از سرگرفته شد. در زمان غلامحسین کرباسچی شهردار تهران، فعّالیّتهای متعدّدی در عمران شهری صورت گرفت. مترو تهران در این دوره حفّاریهای گستردهای داشت و پروژههایی نظیر پروژهٔ خیابان نوّاب صفوی، در این دوره تکمیل شد. در زمان تصدّی شهرداری توسط محمدباقر قالیباف نیز توسعه رو به افزایش بود، تونل توحید، و برج میلاد در این دوره افتتاح شدند.[نیاز به منبع و گسترش]
پیشرفت
تهران دارالخلافه شد
دروازهها و محلات تهران
ترابری
نخستین خودرو تهران
نخستین خط آهن (ماشین دودی)
دلیجان
کجاوه، پالکی و هودج
واگن اسبی
رسوم سنتی و باورها
نوروز و پاشیدن آب به یکدیگر
پیشواز عید
تحویل سال نو
سمنو پزان
سفره هفت سین
نذری پزان
22